هنگام خواندن هر داستان از هر نوع که باشد - چه قصه های قدیمی که در کتابهایی چون مرزبان نامه و یا مثنوی می بینیم چه رمانهای نوی امروزی – اولین چیزی که جلب نظر می کند حضور شخص گوینده است . همیشه یک راوی در داستان هست که آنرا تعریف می کند . راوی، داستان را از زوایای مختلف می بیند و می گوید . به این اعتبار در داستان نویسی چند نوع زاویه دید داریم . فرض کنید عکاس هستید می خواهید از منظره ای عکسی بگیرید . ابتدا باید جایگاه خود را مشخص کنید از کدام زاویه می خواهید عکس بگیرید . با چند بار تغییر مکان می بینید که عکس های متفاوتی گرفته می شود که هر کدام ویژگی های خود را دارد .حالا فرض کنید می خواهید از همان منظره نقاشی بکشید . تفاوت عکس و نقاشی در خلاقیت است . نقاش می تواند به میل خود در طرح تغییراتی ایجاد کند اما زمینه ای را در نظر می گیرد و با توجه به ان این کار را انجام می دهد ضمن اینکه در نقاشی هم زاویه دید همانقدر نقش دارد .
حالا باردیگر فرض کنید در محل زندگی شما حادثه ای اتفاق می افتد . شما نظاره گر هستید . عده ای نزدیک حادثه ایستاده اند و از زاویه بسته تری می نگرند اگر دعوایی شده است حتما کسی در وسط معرکه کتک مفصلی خورده و دیگری حسابی طرف مقابل را مشت و مال داده است . دعوا تمام می شود و هر یک از پی کار خود می روند اما همه انهایی که شاهد بودند و انهایی که وسط معرکه بودند این قضیه را بازگو می کنند . یک حادثه بیشتر نیست ولی بازگویی ها متفاوت است کسی که اتفاق برای خودش افتاده از زاویه دید خود ماجرا را شرح می دهد انکه نظاره گر بوده، یک جور و انکه از بالا شاهد است وسعت دید دیگری دارد اما از عمق حادثه کمتر مطلع . در داستان نویسی ، همین تفاوتهاست که انواع زاویه دید را به وجود می اورد . پس از این مقدمه می پردازیم به توضیح انواع زاویه دید یا راوی.
1- راوی دانای کل یا سوم شخص
این نوع زاویه دید مهمترین و شایع ترین است . داستانهای قدیمی که مادربزرگها تعریف می کردند و همچنین در کتابها نوشته شده همه با این نوع زاویه دید روایت شده اند . راوی دانای کل در داستان حضو رندارد تنها روایتگر ماجراست . او از همه چیز با خبر است درون همه شخصیتها را می بیند فکرشان را می داند ازگذشته و اینده شان خبر دارد و از پایان ماجرا هم با خبر است به همین دلیل به او دانای کل می گویند . در داستانهایی که با این زاویه دید روایت می شوند فعل ها سوم شخص مفرد یا جمع هستند . به نمونه ای از این نوع روایت د رداستان "شبح" نوشته عل یاشرف درویشیان توجه کنید:
"پاييزه روزي بود . درد درتن درختان مي دويد. برگ هاي مرده زرد زير پاي آن دو خش خشي شوم و ابدي داشتند. مادر دست شبح رامحكم گرفته بود و درآن فضاي خزان زده، پيش مي رفتند . از برگ هاي روي زمين بر مي داشت وبرشبكه هاي بي پايان شبح مي چسباند. زيرا از وزش بادي كه در شبكه هاي شبح مي پيچيد، نجواي دردناك پسرش را مي شنيد ومادر با شنيدن آن، دلش فشرده مي شد. "
بررسی زاویه دید رمان "دیوانه ها بهتر عاشق می شوند"اثر شهره قوی روح
رمان دارای راوی دانای کل است که تمام وقایع را شرح می دهد و کمتر به شخصیتها اجازه حرف زدن می دهد . حرفها و احساسات شخصیت ها غالبا از زبان راوی روایت می شود . راوی دانای کل گاهی درباره برخی گره ها سکوت اختیار می کند و می گذارد خواننده خود ان گره را باز کند و این جذابیت داستان را بیشتر می کند مثلا درباره زن و دختران رجبعلی که سالها پیش ناپدید شده اند حرفی نمی زند اما هنگامیکه رخسار با رجبعلی ازدواج می کند با شرح رفتار بد رجبعلی خود به خود علت فرار خانواده او روشن می شود . همچنین درباره عشق لیلا به خسرو مستقیما حرفی نمی زند، اما حرفها و اعمال لیلا نشان دهنده احساس اوست که در اخرداستان از زبان خودش شنیده می شود .
بررسی زاویه دید داستان کوتاه "درشتی " اثر علی اشرف درویشیان
زاويهي ديد داستان از منظر داناي كل است و گاه تبديل به زاويهي ديد عيني مي شود و از ديد پسرك داستان، روايت مي شود شگردهاي بياني نويسنده در جابجايي زاويهي ديد و در هم شدن آن از داناي كل تا زاويهي ديد عيني همه با مهارت تمام در خلق فضايي آكنده از قدرتي كور، بدوي، پرتنش و ناپايدار به كار گرفته شده اند." (همان، ص 73)
زاويهي ديد از منظر ديد پسرك، فراتر نرفته است و نويسنده فضاي ديگري غير از آنچه او مي بيند تصوير نمي كند. بنابراين راز افراد اعدامي فاش نمي شود جز اين كه آن شعر سياسي انديشهي آنها را تا حدودي مشخص مي كند
2- زاویه دید درونی یا اول شخص
در این نوع زاویه دید ، داستان از زبان یکی از شخصیت ها روایت می شود که ممکن است خود قهرمان داستان باشد یا نباشد . این نوع زاویه دید محدود است و نویسنده نمی تواند از زوایای مختلف داستان را روایت کند . داستان "فارسی شکر است" جمالزاده ، رمان "سال های ابری"درویشیان و رمان "قاعده بازی" اثر زنوزی جلالی از این نوعند .نمونه ای از داستان یکروز نوشته درویشیان:
"با توبره ي روي دوشم، با لباس پاره اي كه پر از شتك هاي دوغاب بود نزديك دستفروش شدم .دستم را دراز كردم .هنوز دهان باز نكرده بودم كه دست تميزي با يك اسكناس نوي بيست توماني روي بساط فروشنده پيدا شد .بند ساعت طلايش با دست هاي سفيدش جنگ مي كرد"
در این نوع زاویه دید چنانکه می بینید افعال اول شخص مفردند.
بررسی زاویه دید رمان"سالهای ابری"
وقایع رمان، از زاویه دید شریف، که خود یکی از شخصیت هاست روایت می شود. این شخص زمانی که کودکی سه چهار ساله است داستان را شروع می کند و تا سنین میانسالی آنرا ادامه می دهد. این نوع زاویه دید که از آن به "دید درونی" تعبیر می شود گرچه مزایایی دارد معایبی هم دارد. یکی از عیوب آن، پنهان ماندن احساسات سایر شخصیت ها و زوایای پنهان زندگی آنهاست. این عیب، در رمان سال های ابری با درایت نویسنده تا حدودی برطرف شده است؛ زیرا نویسنده گاه، زمام روایت را به یکی دیگر از شخصیت ها می سپارد تا عقاید و درونیاتش را بیان کند. در این حالت داستان به روش تک گویی نمایشی روایت می شود. راوی در مواجهه با شخصیت های مختلف داستان به گفت و گوهایی که بین آنان در می گیرد گوش می دهد و همۀ حرف ها را بیان می کند و از داوری می پرهیزد و اجازه می دهد هرکس، خودش را با حرف ها و اعمالش معرفی کند. در این روش به نظر نمی آید چیزی از ذهن خواننده پنهان مانده باشد.
مثلاً سرگذشت داوریشه از زبان بوچان، پدر راوی حکایت می شود، بی آنکه راوی در آن نقشی داشته باشد و یا سرگذشت یار محمدخان یا امیر حمزۀ صاحبقران از زبان عمو الفت. اما گاه راوی به کلی نقش دانای کل را ایفا می کند. در فصل"خاله چشمه"، رفتن آن زن تنها به طرف چشمۀ خشکیده ای که روزگاری شوهرش بوده است، از زاویه دید دانای کل روایت می شود. در اوایل رمان، که هنوز راوی خیلی چیزها را درک نمی کند، با سؤالات متعدد از بی بی، او را وا می دارد تا از عقاید و آداب و رسوم آن روزگار بگوید. به این ترتیب سن کم راوی، خللی در روند داستان ایجاد نمی کند؛ اما در ادامه، هنگامی که راوی گفت و گوهای سیاسی شخصیت ها را ثبت می کند به زاویه دید نمایشی نزدیک می شود. با وجود چندگانگی زاویه دید، گاه برخی مسایل برای خواننده لاینحل می ماند. چون راوی از خیلی چیزها باخبر نیست، خواننده نیز بی خبر می ماند.
به علت اینکه راوی در فصول مختلف رمان در سن و سال ثابتی نیست، انتظار می رود راوی مطابق سن خود اظهار نظر کند؛ یا تصاویر را توصیف کند؛ اما گاهی نویسنده بی توجه به سن و سال راوی، نمادهایی به کار می برد که بعید است کودکی به آن سن بتواند چنین تصویری بسازد؛ بخصوص که زمان افعال، مضارع است و همه چیز در حال اتفاق می افتد. راوی حدود چهار پنج ساله است که پدرش قصۀپدر بزرگش را تعریف می کند او در این حال چنین تصویر نمادینی به کار می برد:
( بخار آب از سر چاه بر می خیزد. خود را از لابلای پره های چرخ چاه می گذراند، در هوا تنوره می کشد. مثل دیو. به شکل سیمرغ. به شکل اژدهایی که یک سر روی پشت بام، یک سر بر لب حوض و دم در چاه داشته باشد. اژدها می رود که چنگ بر گلوی ماه بگذاردـ سال های ابری ، ج1، ص 137)
این تصویر تخیلی برای این در این قسمت آورده می شود که داوریشه قرار است توسط آدم های خان، شکنجه و احتمالاً کشته شود. و باتوجه به این که راوی بیشتر اوقات فقط تماشاچی است حتی در مورد وقایع مهم تاریخی اظهار نظر نمی کند. اگر در اینجا هم تنها شنونده باقی می ماند، از فرم رئالیستی داستان دور نمی شد.