۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۷, جمعه

عناصر داستان( زاویه دید)

الف- روایت نامه ای
در این نوع روایت ، تمام داستان در قالب نامه ای است که از طرف یک یا دو نفر نوشته شده است و تمام وقایع داستان در همین نامه ها شرح داده می شود . این نوع زاویه دید نیز از دید اول شخص است و تمام فعل ها همانند روایت اول شخص به کار می روند . رمان " نامه های ورتر" نوشته گوته و"از...به" نوشته رضا امیرخانی و " بابا لنگ دراز" نوشته جین وبستر دارای چنین زاویه دیدی هستند . این نوع روایت دارای جذابیت خاصی است و خواننده احساس می کند از خصوصی ترین بخش زندگی شخصیت داستان نیز سر در می اورد .
ب- روایت خاطره نویسی
گاهی نویسنده برای تنوع در نوع روایت از روش یادداشتهای روزانه استفاده می کند .  بسیاری از رمانهای بزرگ و جذاب دنیا با چنین زاویه دیدی نوشته شده اند . " دزیره " نوشته آن ماری سلینکو دفترچه ممنوعه "دسس پدس و " از شیطان اموخت و سوزان" فرخنده آقایی از این نوعند .
ج-جریان سیال ذهن
این زاویه دید روایتی است که مخاطب ندارد راوی داستان همچون آدمی مالیخولیایی با خودش حرف می زند و انچه در گذشته اتفاق افتاده شرح می دهد . این زاویه دید می تواند در تمام رمان مورد استفاده قرار گیرد و یا در بخشی از ان .نمونه ای از ان را در رمان قاعده بازی و بوف کور می بینیم .
بررسی زاویه دید قاعده بازی
داستان از زاویه دید اول شخص با تکنیک جریان سیال ذهن روایت می شود . در این روش راوی که خود شخص اول داستان است و همه قضایا مربوط به اوست خواه ناخواه همه چیز را به نفع خود نمایش می دهد.
این رمان از نظر موضوع به خاطر کاربرد جریان سیال ذهن ، سخن گفتن راوی با خود و شرح حالات ذهنی و روانی اش درطبقه رمانهای روانی قرار می گیرد.
یکی از ویژگی های رمان روانی استفاده از زاویه دید جریان سیال ذهن است .
" یکی از تکنیکهایی که در داستان نویسی امروزی مرسوم شده است شیوه جریان سیال ذهن Stream ofconsciousness است . این اصطلاح در اصل عبارتی از ویلیام جیمز است در کتابی موسوم به اصول روانشناسی . در رمانهای روانی گفتارها جنبه عقلانی و طبیعی دارند و در ان از لایه های مادون لایه های عقلانی خبری نیست .-(شمیسا، ص201 )
دیگر اینکه "در رمان روانی ( psychological) از مسایل ذهنی و روانی قهرمان یا قهرمانان داستانی سخن می رود ."(میرصادقی ،185)
"دیگر از شگردهایی که در شیوه جریان سیال ذهن مورد استفاده قرار می گیرد گفتارهای بی مخاطب و به اصطلاح حدیث نفس است "(شمیسا،203 )
از طرفی "در جریان سیال ذهن با مفهوم روانکاوی سر وکار داریم و اینکه ادم چیست و چه کاره است (همان،.204 )
همچنین"توجه به سیلان ذهن و تداعی افکار در ذهن فرد ناگزیر منجر به تاکید بر تنهایی ذاتی فرد شد زیرا هر ذهنیتی منحصر به فرد و جدا از اذهان دیگر است ."(لاج،ص 119)
در این داستان نویسنده عمدا راوی اول شخص را انتخاب کرده تا او خود را ابتدا به دروغ به قصد خودستایی توصیف کند سپس در پی تحولات روحی ،واقعیت را بگوید . راوی داستان مردی است که به دنبال کشف راز روح خود و عریان نمودن ان ،خاطرات خود را می کاود او که به ظاهر از سوی اداره کل ضایعات و در واقع از سوی خود مامور کشتن کسی شده در به در به دنبال قربانی می گردد. او با وا کاوی اعمال گذشته اش تمام مراحل زندگی نکبت بار خود را مرور می کند و به یاد می اورد که به تمام دوستان و اطرافیانش نارو زده همه را بر اثر حسادت و بد ذاتی خودش به کشتن داده یا به جان هم انداخته است . او حتی به تنها دامادش حسودی می کند که چرا دخترش او را دوست دارد. او را عنکبوتی می داند که دختر را در تارهای خود اسیر کرده است . راوی مردی گسیخته از همه چیز و همه کس را نشان می دهد که از خود و گذشته خود فراری است و سایه سنگین اعمالش را می بیند که دنبالش می اید و او فرار می کند در حالیکه به کشتن او می اندیشد گاهی او کسی است که در بند همان شکاری است که باید کشته شود هر دو از هم می گریزند و به دنبال هم میگردند این "او "نفسی است که یک عمر گناهانی را به وی تحمیل کرده است و به این دلیل باید کشته شود .
برای دیدن متن کامل نقد قاعده بازی به "مقالات مریم غفاری جاهد"مراجعه کنید.

۱۳۸۸ دی ۱۰, پنجشنبه

عناصر داستان

هنگام خواندن هر داستان از هر نوع که باشد - چه قصه های قدیمی که در کتابهایی چون مرزبان نامه و یا مثنوی می بینیم چه رمانهای نوی امروزی – اولین چیزی که جلب نظر می کند حضور شخص گوینده است . همیشه یک راوی در داستان هست که آنرا تعریف می کند . راوی، داستان را از زوایای مختلف می بیند و می گوید . به این اعتبار در داستان نویسی چند نوع زاویه دید داریم . فرض کنید عکاس هستید می خواهید از منظره ای عکسی بگیرید . ابتدا باید جایگاه خود را مشخص کنید از کدام زاویه می خواهید عکس بگیرید . با چند بار تغییر مکان می بینید که عکس های متفاوتی گرفته می شود که هر کدام ویژگی های خود را دارد .حالا فرض کنید می خواهید از همان منظره نقاشی بکشید . تفاوت عکس و نقاشی در خلاقیت است . نقاش می تواند به میل خود در طرح تغییراتی ایجاد کند اما زمینه ای را در نظر می گیرد و با توجه به ان این کار را انجام می دهد ضمن اینکه در نقاشی هم زاویه دید همانقدر نقش دارد .
حالا باردیگر فرض کنید در محل زندگی شما حادثه ای اتفاق می افتد . شما نظاره گر هستید . عده ای نزدیک حادثه ایستاده اند و از زاویه بسته تری می نگرند اگر دعوایی شده است حتما کسی در وسط معرکه کتک مفصلی خورده و دیگری حسابی طرف مقابل را مشت و مال داده است . دعوا تمام می شود و هر یک از پی کار خود می روند اما همه انهایی که شاهد بودند و انهایی که وسط معرکه بودند این قضیه را بازگو می کنند . یک حادثه بیشتر نیست ولی بازگویی ها متفاوت است کسی که اتفاق برای خودش افتاده از زاویه دید خود ماجرا را شرح می دهد انکه نظاره گر بوده، یک جور و انکه از بالا شاهد است وسعت دید دیگری دارد اما از عمق حادثه کمتر مطلع . در داستان نویسی ، همین تفاوتهاست که انواع زاویه دید را به وجود می اورد . پس از این مقدمه می پردازیم به توضیح انواع زاویه دید یا راوی.
1- راوی دانای کل یا سوم شخص
این نوع زاویه دید مهمترین و شایع ترین است . داستانهای قدیمی که مادربزرگها تعریف می کردند و همچنین در کتابها نوشته شده همه با این نوع زاویه دید روایت شده اند . راوی دانای کل در داستان حضو رندارد تنها روایتگر ماجراست . او از همه چیز با خبر است درون همه شخصیتها را می بیند فکرشان را می داند ازگذشته و اینده شان خبر دارد و از پایان ماجرا هم با خبر است به همین دلیل به او دانای کل می گویند . در داستانهایی که با این زاویه دید روایت می شوند فعل ها سوم شخص مفرد یا جمع هستند . به نمونه ای از این نوع روایت د رداستان "شبح" نوشته عل یاشرف درویشیان توجه کنید:
"پاييزه روزي بود . درد درتن درختان مي دويد. برگ هاي مرده زرد زير پاي آن دو خش خشي شوم و ابدي داشتند. مادر دست شبح رامحكم گرفته بود و درآن فضاي خزان زده، پيش مي رفتند . از برگ هاي روي زمين بر مي داشت وبرشبكه هاي بي پايان شبح مي چسباند. زيرا از وزش بادي كه در شبكه هاي شبح مي پيچيد، نجواي دردناك پسرش را مي شنيد ومادر با شنيدن آن، دلش فشرده مي شد. "
بررسی زاویه دید رمان "دیوانه ها بهتر عاشق می شوند"اثر شهره قوی روح
رمان دارای راوی دانای کل است که تمام وقایع را شرح می دهد و کمتر به شخصیتها اجازه حرف زدن می دهد . حرفها و احساسات شخصیت ها غالبا از زبان راوی روایت می شود . راوی دانای کل گاهی درباره برخی گره ها سکوت اختیار می کند و می گذارد خواننده خود ان گره را باز کند و این جذابیت داستان را بیشتر می کند مثلا درباره زن و دختران رجبعلی که سالها پیش ناپدید شده اند حرفی نمی زند اما هنگامیکه رخسار با رجبعلی ازدواج می کند با شرح رفتار بد رجبعلی خود به خود علت فرار خانواده او روشن می شود . همچنین درباره عشق لیلا به خسرو مستقیما حرفی نمی زند، اما حرفها و اعمال لیلا نشان دهنده احساس اوست که در اخرداستان از زبان خودش شنیده می شود .
بررسی زاویه دید داستان کوتاه "درشتی " اثر علی اشرف درویشیان
زاويه‌ي ديد داستان از منظر داناي كل است و گاه تبديل به زاويه‌ي ديد عيني مي شود و از ديد پسرك داستان، روايت مي شود شگردهاي بياني نويسنده در جابجايي زاويه‌ي ديد و در هم شدن آن از داناي كل تا زاويه‌ي ديد عيني همه با مهارت تمام در خلق فضايي آكنده از قدرتي كور، بدوي، پرتنش و ناپايدار به كار گرفته شده اند.‌" (همان، ص 73)
زاويه‌ي ديد از منظر ديد پسرك، فراتر نرفته است و نويسنده فضاي ديگري غير از آنچه او مي بيند تصوير نمي كند. بنابراين راز افراد اعدامي فاش نمي شود جز اين كه آن شعر سياسي انديشه‌ي آنها را تا حدودي مشخص مي كند
2- زاویه دید درونی یا اول شخص
در این نوع زاویه دید ، داستان از زبان یکی از شخصیت ها روایت می شود که ممکن است خود قهرمان داستان باشد یا نباشد . این نوع زاویه دید محدود است و نویسنده نمی تواند از زوایای مختلف داستان را روایت کند . داستان "فارسی شکر است" جمالزاده ، رمان "سال های ابری"درویشیان و رمان "قاعده بازی" اثر زنوزی جلالی از این نوعند .نمونه ای از داستان یکروز نوشته درویشیان:
"با توبره ي روي دوشم، با لباس پاره اي كه پر از شتك هاي دوغاب بود نزديك دستفروش شدم .دستم را دراز كردم .هنوز دهان باز نكرده بودم كه دست تميزي با يك اسكناس نوي بيست توماني روي بساط فروشنده پيدا شد .بند ساعت طلايش با دست هاي سفيدش جنگ مي كرد"
در این نوع زاویه دید چنانکه می بینید افعال اول شخص مفردند.
بررسی زاویه دید رمان"سالهای ابری"
وقایع رمان، از زاویه دید شریف، که خود یکی از شخصیت هاست روایت می شود. این شخص زمانی که کودکی سه چهار ساله است داستان را شروع می کند و تا سنین میانسالی آنرا ادامه می دهد. این نوع زاویه دید که از آن به "دید درونی" تعبیر می شود گرچه مزایایی دارد معایبی هم دارد. یکی از عیوب آن، پنهان ماندن احساسات سایر شخصیت ها و زوایای پنهان زندگی آنهاست. این عیب، در رمان سال های ابری با درایت نویسنده تا حدودی برطرف شده است؛ زیرا نویسنده گاه، زمام روایت را به یکی دیگر از شخصیت ها می سپارد تا عقاید و درونیاتش را بیان کند. در این حالت داستان به روش تک گویی نمایشی روایت می شود. راوی در مواجهه با شخصیت های مختلف داستان به گفت و گوهایی که بین آنان در می گیرد گوش می دهد و همۀ حرف ها را بیان می کند و از داوری می پرهیزد و اجازه می دهد هرکس، خودش را با حرف ها و اعمالش معرفی کند. در این روش به نظر نمی آید چیزی از ذهن خواننده پنهان مانده باشد.
مثلاً سرگذشت داوریشه از زبان بوچان، پدر راوی حکایت می شود، بی آنکه راوی در آن نقشی داشته باشد و یا سرگذشت یار محمدخان یا امیر حمزۀ صاحبقران از زبان عمو الفت. اما گاه راوی به کلی نقش دانای کل را ایفا می کند. در فصل"خاله چشمه"، رفتن آن زن تنها به طرف چشمۀ خشکیده ای که روزگاری شوهرش بوده است، از زاویه دید دانای کل روایت می شود. در اوایل رمان، که هنوز راوی خیلی چیزها را درک نمی کند، با سؤالات متعدد از بی بی، او را وا می دارد تا از عقاید و آداب و رسوم آن روزگار بگوید. به این ترتیب سن کم راوی، خللی در روند داستان ایجاد نمی کند؛ اما در ادامه، هنگامی که راوی گفت و گوهای سیاسی شخصیت ها را ثبت می کند به زاویه دید نمایشی نزدیک می شود. با وجود چندگانگی زاویه دید، گاه برخی مسایل برای خواننده لاینحل می ماند. چون راوی از خیلی چیزها باخبر نیست، خواننده نیز بی خبر می ماند.
به علت اینکه راوی در فصول مختلف رمان در سن و سال ثابتی نیست، انتظار می رود راوی مطابق سن خود اظهار نظر کند؛ یا تصاویر را توصیف کند؛ اما گاهی نویسنده بی توجه به سن و سال راوی، نمادهایی به کار می برد که بعید است کودکی به آن سن بتواند چنین تصویری بسازد؛ بخصوص که زمان افعال، مضارع است و همه چیز در حال اتفاق می افتد. راوی حدود چهار پنج ساله است که پدرش قصۀپدر بزرگش را تعریف می کند او در این حال چنین تصویر نمادینی به کار می برد:
( بخار آب از سر چاه بر می خیزد. خود را از لابلای پره های چرخ چاه می گذراند، در هوا تنوره می کشد. مثل دیو. به شکل سیمرغ. به شکل اژدهایی که یک سر روی پشت بام، یک سر بر لب حوض و دم در چاه داشته باشد. اژدها می رود که چنگ بر گلوی ماه بگذاردـ سال های ابری ، ج1، ص 137)
این تصویر تخیلی برای این در این قسمت آورده می شود که داوریشه قرار است توسط آدم های خان، شکنجه و احتمالاً کشته شود. و باتوجه به این که راوی بیشتر اوقات فقط تماشاچی است حتی در مورد وقایع مهم تاریخی اظهار نظر نمی کند. اگر در اینجا هم تنها شنونده باقی می ماند، از فرم رئالیستی داستان دور نمی شد.

۱۳۸۸ شهریور ۶, جمعه

نقد چیست؟

نقد چیست؟
نقد عبارت است از معرفی و شرح اثر و برجسته کردن نقاط قوت و ضعف آن . توجه داشته باشید که نقاط ضعف در آخرین مرحله است زیرا ما کتابی را برای نقد انتخاب می کنیم که ارزش معرفی به جامعه را داشته باشد . کتابی را می توان مورد بررسی قرار داد که حرفی برای گفتن دارد و نظریه ای را مطرح می کند و بر سایر کتب برتری دارد . چنین کتابی دارای نقاط ضعف اندک و نقاط قوت بسیار است . هر اثر ممکن است از دیدگاه خواننده و منتقد دارای ایراداتی باشد که به چشم نویسنده نیامده و یا توجیهی برای آن دارد که پرداختن به این ضعف ها به همان اندازه پرداختن به خوبی ها ، ارزشمند و موجب رشد است .
هر اثر دارای ساختار و محتواست . ساختار اثر همان قالب یا ظرفی است که محتوا را در خود دارد و به اندازه محتوا در زیبایی و تاثیر گذاری نوشته اهمیت دارد . نقد نیز شامل نقد ساختاری و نقد محتوایی است . هر منتقد پیش از شر وع به نقد باید با عناصر داستان و نظریات مطرح شده در این زمینه آشنایی داشته باشد . کتاب های نقد ادبی که توسط نظریه پردازان مطرح نوشته شده اولین گام برای یادگیری نحوه نقد است . دانش نقد ادبیات داستانی تنها منحصر به عناصر داستان و روش نقد نیست منتقدی که نقد علمی می کند باید انواع سبک داستان از قدیم ترین دوران تا حال را بشناسد با نویسندگان معروف دنیا و سبک انها اشنا باشد و نظریات مطرح ادبی را بداند و..علاوه بر این برای نقد محتوای اثر آشنایی مختصر با مسائل اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی ،تاریخی ،فمینیستی ، روانشناسی ، مذهبی و...ضروری است ممکن است منتقدی بدون داشتن دانش نقد ادبی اثری را به سلیقه خود نقد کند ، اما چنین نقدی علمی نیست و ارزش چندانی ندارد . نقد علمی باید مبتنی بر آراء و نظرات صاحب نظران عرصه نقد باشد یعنی باید معیاری داشته باشیم که بر اساس ان اثر را محک بزنیم به طور مثال اگر می گوییم صادق چوبک نویسنده ای ناتورالیست است باید آثار او را با ویژگی های سبک ناتورالیسم بسنجیم و چنین نتیجه ای بگیریم و یا اگر می گوییم رمانی دارای درونمایه سیاسی است باید تعریف سیاست و تعریف درونمایه را بدانیم همچنین است سایر عناصر داستان که هر کدام تعریفی مشخص دارد . در بررسی محتوای اثر که شامل موارد فراوانی از علوم است ، طبیعی است که انتظار نمی رود تمامی این علوم در حافظه منتقد موجود باشد اماآشنایی مختصری لازم است که تشخیص د اده شود مثلا اثری فمینیستی یا روانشناسی یا...است سپس می توان با مراجعه به کتب مربوط به آن علوم ، معیارها را پیدا کرد .نمونه های چنین نقدی رادر مقاله "گذری بر سال های ابری"(ادبیات داستانی ،ش109) می بینیم . این رمان دارای مضامین سیاسی ، اجتماعی، فرهنگی و تاریخی است که مولف بر اساس تعاریف این مضامین، رمان را بررسی نموده است . همچنین در مقاله "قاعده بازی در شکارگاه " (کتاب ماه ادبیات خرداد88 ش 26)نقد رمان قاعده بازی ، از مسائل انسان شناسی و آیات و احادیث برای نقد محتوای رمان استفاده شده است . در آینده نمونه های دیگری از نقد علمی به همراه آموزش روش نقد معرفی می گردد .

۱۳۸۸ تیر ۲۷, شنبه

مروری بر رمان قاعده بازی

مروري بر رمان قاعده بازي نوشته فيروز زنوزي جلالي - متن کامل مقاله در کتاب ماه ادبيات خرداد 88
با توجه به تعاريف طرح شخصيتي، در اين رمان طرح منقطعي را پيش رو داريم که در ان حوادث متوالي نيستند و ارتباطي به يکديگر ندارند . راوي هرگاه به ياد يکي از خاطرات خود که به نحوي زندگي الوده اش را الوده تر کرده مي افتد شروع به تعريف ان مي کند به نحوي که خود دوست دارد نه همه واقعيت را و مي گذارد که خواننده خود حدس بزند کجا را دروغ مي گويد و تشخيص ان پس از شنيدن اولين اعتراف چندان مشکل نيست .
انتخاب نام "داور علت خواه " هم نشاني از طرح شخصيتي و داستان نمادين دارد چنانکه دکتر روانشناسي که داور به پيشنهاد زنش به نزد او مي رود اين است که اين نام گذاري در شکل گيري شخصيت وي بي تاثير نبوده است و چه بسا اگر نام ديگري داشت به دنبال علت اعمال خود نمي گشت . داستان با طرحي منسجم اغاز مي شود اگر چه اوايل داستان با ريتمي کند و جملات تکراري ملال اور است اما کم کم جاي خود را باز مي کند و با ورود مصاديق زندگي گذشته داورشکل داستان را پيدا مي کند اما درخيلي از صفحات با کتابي روانشناسي يا مذهبي سر و کار داريم تا داستاني.
طرح داستان بر اساس زندگي مردي است که در تمام عمر خود ادم رذلي بوده ودر ميانسالي از خودش بدش مي ايد و خودش را به محاکمه مي کشد و ديگر نمي خواهد ان ادم سابق باشد و جبران مافات هم برايش ممکن نيست پس تصميم به خود کشي مي گيرد از طرفي اين داستان طرحي نمادين دارد و با جمله پردازي هايي که راوي در طول داستان دارد خود کشي اين مرد جنبه نمادين پيدا مي کند و در واقع او نفس خودش را مي کشد که شيطان در ان حلول کرده است. با توجه به اينکه راوي مرتب از نفس سخن مي گويد و توانايي هاي انسان را بيان مي کند باورکشتن نفس عاقلانه تر از خودکشي به نظر مي رسد .
از سوي ديگر طرحي نمادين داريم.در اين طرح داور علت خواه مردي است که در پي رفتن به باغي به دنبال پدرش که نمادي ازشيطان است و برادرش که نمادي از انسان ، خود را در خدمت شيطان قرار داده بدون نصيبي از ان باغ ،چيزهايي که معلوم نيست چيست در انجا مي گذارد و از ان شب ادم ديگري مي شود او از ان پس با روح شيطاني دمخور و گوش به فرمان نفس اماره است تا زماني که يکباره فرماني براي کشتن نفس پيدا مي کند او در خود غور مي کند و سرنخ ورود شيطان را مي يابد و در صدد رفع ان بر مي ايد و موفق مي شود در عرض چهار روز که نمادي از اعتکافي چهار روزه است ،اوي نفس را پيدا کرده از خود بيرون براند و همزمان با ان ،خاطرات بد خود را از زندگي گذشته محو کند و جبران مافات نمايد .
نماد
در طرح نمادين، جان مايه داستان به کشتن نفس همان نفس خواهشگر باز مي گردد . انکه دستور قتل مي دهد همان نفس مطمئنه اي است که در پي کشتن نفس اماره است عقل به او فرمان مي دهد علت بدخواهي هاي خود را پيدا کند و از وجودش بيرون اندازد او در اين راه غير از خود و دانسته هايش هيچ راهنمايي ندارد و هيچکس در قبال سود و زيان او مسئوليتي نخواهد داشت .
"من ادم بسيار بسيار ثروتندي هستم . رذالتهاي من دست نخورده و نابند مانند ندارند حتي اگر ابليس و تمام ابليسان گرسنه دنيا هم جمع شوند از سر سفره پهناور و هميشه گسترده من گرسنه بر نمي يزند اينقدر هست که با شکم پر از سر سفره بر خيزند ...من يکي از ثروتمند ترين ادم هاي حقير و تهيدست روزگارم ...انروز هيچ ابا ندارم که اقرار کنم انقدر جنس رو جنس تو انبارم تلمبار کرده ام که ديگر نمي توانم حتي يک حلب کوچک رذالتم را توش جا بدهم ."(ص561)
نماد حيوانات
حيوانات در اين داستان نقش دارند نام فصلهاي کتاب حيوانات شکارچي ،فريبکار و قدرتمند و درنده است . در داستان گاهي از گوسفند براي نشان دادن مطيع بودن ادمها يي چون مادر ش حرف مي زند خوني که از کف پايش مي رود به خرچنگي تشبيه مي کند که دارد همه جا را فرا مي گيرد شايد تعريضي به سرطان دارد .از لاکپشتي مي گويد که لاک سنگيني بر پشت دارد و کوله بار گناهان خود را به ياد مي اورد . کلاغ همه جا هست اول تو اداره هنگام کل کل با رئيس و نقش کلاغ در کور شدن چشم حسن چراغ .
به کار بردن نماد مار و سيب با تکيه بر اسرائيليات که مار را عامل فريب ادم مي دانند که ابليس در جلد او فرو رفته بود و به اين وسيله ادم از بهشت اخراج شد ، نقطه عطفي در سرنوشت بشر و حالا که شير گاز باز است صداي فش فش ان ياد اوري مار است که اغواگر براي مرگ او و ايجاد نقطه عطفي ديگر است نوعي رانده شدن از جايي و زايشي دوباره براي انسان .
"انگار تمام مارهاي دنيا امشب از اين اشپزخانه نيمه تاريک سر در اورده اند يک جنگل پر از درختان سيب که زير هر درختش ماري چمبره زده است و هي فش و فش مي کند ."(ص822)
"از بوي گازي که صداي مار مي دهد " مي ترسد .
در فصل روز شغال از شکارگاه مي گويد و اينکه دنيا پر از شکار و شکارچي است و ادم ها دو دسته بيشتر نيستند يا شکارند يا شکارچي .
"رو فرش شکارگاه ايستاده ام زير پايم پر از سيب است پر از درخت است پر از تير و کمان است پر از شکار و شکارچي است بايد که به دنبال شکار بروم "(ص190)
فرش خانه او که نقش شکارگاه دارد دنياي شکار و شکارچي را برايش تداعي مي کند روي ان فرش کوچک کل دنيا و قوانينش وجود دارد درخت سيب و عصيان ادم .شيطان به عنوان شکارچي ادم و ادمها شکارچي خود و ديگران .
"شکارچي اي که خود شکار مي شود فرقش با شکار در اين است که دانسته مي ميرد . وقتي دنيا شکارگاه باشد فرار چه فايده اي دارد حتي اگر اهويي تيز پا باشد وقتي انهمه تير از چپ و راست رو به او رها شده باشد . ما همه مان يکجوري تو شکارگاهيم و از لابلاي تيرها عبور مي کنيم . امروز نشد فردا فردا هم نشد پس فردا و پسين فردا . لاجرم بايد که ان تير به هدف بنشيند ."(ص191 )
در اينجا تعريضي به مرگ دارد و اينکه هيچ ادمي را از مرگ گريزي نيست .
موشها همان اعمال بدي هستندکه اعمال خوب را اتش مي زنند و يا مي بلعند:
"من ديگر از هروله و جير جير موشهاي که تو انبارم انبوه شده اند و دارند مائده هاي يک عمرم را مي خورند به جان امده ام ."(ص562)
در جايي پيدا کردن " او" را چنين تشبيه مي کند ."مثل سگ گر ولگردي که دنبال دمش مي گردد پارس مي کند و شر و ور مي بافد و مي خواهد دمش را گاز بگيرد ."(ص565)
شخصيتها و تمام علت و معلولها و وقايع و فلسفه بافي ها سرانجام در خدمت محتواي اخلاقي و فلسفي و مذهبي کتاب قرار مي گيرد .

متن کامل مقاله در کتاب ماه ادبيات شماره خرداد 88ش